بسیج صالحین |
ابزار رایگان وبلاگ |
[ یادداشت ثابت - شنبه 93/3/11 ] [ 8:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است . ♣کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است. ♠کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است. ♠ کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست. ♠ کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است. ♠ کسی که پول می گیرد تا گاهی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است. ♠ کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است. ♠ کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است. ♠ کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است. ♠ کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است. ♠ کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است. ♠ کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است. ♠ کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است. ♠ کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است. ♠ کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است. [ یکشنبه 93/6/2 ] [ 9:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
سلام به همه دخترا ی زیبای سرزمینم اونایی که عطر فاطمه زهرا رو می دن اونایی که تو هیچ شرایطی روسریشون عقب نمی ره اون ور دنیام که برن موهاشون باد نمی خوره اونایی که چشمای پاک و پر از نورشون عطر ناب خدا رو می ده
نگاهای سنگین و طرد کننده پسرای هرزه رو تحمل می کنن اما حجابشونو کنار نمی ذارن تیکه کنایه های "مردایی با فهم پایینو" تحمل می کنن اما چادر مادرشون زهرا رو کنار نمیذارن
گاهی دلشون می شکنه، گریه می کنن اما چادر مادرشون زهرا رو کنار نمیذارن
اگه هر حجابی رو انتخاب می کنی که حرمت خدا رو نگه داشته باشی "مقدسه" آخه حرمت خدا "مقدسه" اگه حجابت حجاب برتر چادره اگه حجابت حجاب پوشیده بدون چادره مهم حریم خداست فرقی نمی کنه حریم خدا رو نگه دار... با سلیقه خودت ولی حریم خدا... "مقدسه" [ یکشنبه 93/6/2 ] [ 8:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
[ شنبه 93/6/1 ] [ 3:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
رهبر انقلاب در سال 88 در رد ناصبی بودن فلسطینیان اینگونه بیان می دارند: ببینید، در قضیهی حمایت از فلسطین - این یک مثالی است میخواهم بزنم - هیچ کشور و هیچ دولتی به گرد جمهوری اسلامی نرسید. این را همهی دنیا تصدیق کردند. جوری شد که بعضی از کشورهای عربی از ناراحتی دادشان بلند شد، گفتند ایران دارد برای مقاصد خود اینجا تلاش میکند! البته فلسطینیها به این حرف اعتنائی نکردند. از جمله در قضیهی غزه - در این جنگ بیست و دو روزهی چند ماه قبل - جمهوری اسلامی در همهی سطوحش؛ از رهبری و ریاست جمهوری و مسئولین گوناگون و مردم و تظاهرات و پول و کمک و سپاه و غیره، همه در خدمت برادران فلسطینیِ مظلوم و مسلمان قرار گرفتند. در بحبوحهی این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسی دارد تکثیر مثل میکند؛ دائم میروند پیش بعضی از بزرگان، بعضی از علماء، بعضی از محترمین، که آقا! شما دارید به کی کمک میکنید؛ اهل غزه ناصبیاند! ناصبی یعنی دشمن اهلبیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، میگویند اینها ناصبیاند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین علیبنابیطالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبیاند؟! بله، سنیاند؛ اما ناصبی؟! اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند نقطهی مقابلش هم هست: یک عده بلند شوند بروند قم، لابلای کتابهای شیعه را نگاه کنند، ببینند کجا اهانت به مقدسات اهل سنت است، از او عکس بگیرند، بیایند تو محافل سنی پخش کنند، ببینید آقا! این کتابهای شیعه است. یا یک گویندهی نادان، غافل یا مغرضی روی منبر نسبت به مقدسات اهل سنت حرف مهمل و بدی بزند؛ این را نوار کنند، سی دی کنند، بروند اینجا آنجا پخش کنند، بگویند ببینید آقا! این شیعه است. این را به او بدبین کنند، او را به این بدبین کنند. این معنایش چیست؟ «و تذهب ریحکم» یعنی چه؟ یعنی همین دیگر. وقتی اختلاف پیدا شد، وقتی تفرقه پیدا شد، وقتی نسبت به هم سوءظن وجود داشت، وقتی یکدیگر را خائن دانستیم، طبیعی است که با هم همکاری نخواهیم کرد. همکاری هم اگر بکنیم، با هم صمیمی نخواهیم بود. این همان چیزی است که آن دشمن دنبال اوست. هم عالم شیعه، هم عالم سنی، باید این را بفهمند؛ این را درک کنند. بدیهی است دو تا مذهب در برخی از اصول، در برخی از فروع با هم اختلاف دارند؛ البته در بسیاری هم با هم اتحاد دارند. اما اختلاف به معنای دشمنی نیست. فتاوای فقهای شیعه در مواردی صد و هشتاد درجه با هم اختلاف دارد. فتاوای ائمهی اهل سنت در مواردی بسیار با همدیگر اختلاف دارد؛ اما لزومی ندارد وقتی اختلاف دارد، انسان به همدیگر بدگوئی کنند و فحش بدهند. خیلی خوب، او مذهبش این است، آن هم مذهبش این است... بله، اهل سنت همین است. یعنی هیچکس نباید خیال کند که اهلبیت پیغمبر مخصوص و متعلق به شیعهاند؛ نه، مال همهی دنیای اسلامند. چه کسی است که فاطمهی زهرا (سلام اللَّه علیها) را قبول نداشته باشد؟ چه کسی است که حسنین (علیهماالسّلام) سیّدا شباب اهل الجنّة را قبول نداشته باشد؟ چه کسی است که ائمهی بزرگوار شیعه را قبول نداشته باشد؟ حالا یکی او را امام و واجبالاطاعه و مفروضالطاعه میداند، یکی نمیداند؛ اما قبولشان دارند. اینها حقایقی است، باید اینها را فهمید، باید اینها را نهادینه کرد. بعضی البته این را نمیفهمند، متحرک به تحریک دشمن میشوند. در حالی که خیال میکنند که کار درست را انجام میدهند. «قل هل ننبّئکم بالاخسرین اعمالا. الّذین ضلّ سعیهم فی الحیاة الدّنیا و هم یحسبون انّهم یحسنون صنعا»؛ خیال میکنند کار خوب میکنند، غافل از اینکه دارند برای دشمن کار میکنند. این خصوصیتِ زمان ماست. [ شنبه 93/5/18 ] [ 4:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
اسرائیل نمی داند آنقدر بزرگ که کاخ فرعونیان را فرو بریزد... [ پنج شنبه 93/5/16 ] [ 6:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
گفتم : چرا گلها در دل زمین مخفی شده اند ؟ گفت : برای اینکه یاد زمین همیشه خوشبو بماند . گفتم : مرهم زخمهایم چیست ؟ گفت : درد و ترجمه زخمها صبوری است . گفتم : درد دارم . گفت : نی لبک حق تواست . گفتم : از غم هجران چه کنم ؟ گفت : بسوز ! وچاره اش را که خواستم ، گفت : بساز . گفتم: کرخه را یادت هست ؟ گفت : یادقبرهای کنده در آن بخیر . گفتم : نخلهای کارون را یادت هست چه زیبا بودند ؟ گفت : عاشوراهایش زیباتر بودند. گفتم : طلائیه یادت هست ؟ گفت : با شقایق های پنهانش آشنایم. گفتم : سه راه شهادت ...؟ ناله ای زد و گفت : آنجا میعادگاه هر عاشقی بود که با خدای خودش وعده شهادت می گذاشت ، آنجا نقطه وصل آسمان به زمین بود . در آنجا بود که ما همت را بدرقه کردیم . گفتم : دلم برای شلمچه تنگ است . گفت : یاد ستاره های آسمانش بخیر ، یاد شقایق های میدانهای مین اش ، یاد خرازی بخیر ، یاد کربلای 5 بخیر و یاد ندای یا زهرا بخیر . گفتم : فکه ... گفت : ای خوشا آنانکه رمل های گرم سجاده عروجشان شد . گفت : می دانی بسیجی سر جداست یعنی چه ؟ ومن در آن لحظه احساس کردم ای کاش به اندازه سنگریزه های خاکریزها معنای پیکر بدون سر را می فهمیدم و درک می کردم که بسیجی همیشه سر جداست . گفت : یادت نرود به هر شهیدی که رسیدی یادی از عشق و ایمان کن و یادت نرود که" حیثیت انقلاب از خون شهداست " چفیه اش را بویید و گفت : بوی زخمهای تازه یک همرزم را می دهد که با هر تپش آن ، فریادی از خون می زد . من آن موقع احساس کردم بوی یاسهای سفید همه جارا پر کرده است . او از لحظه سرخ پر کشیدن یک گردان در وسط میدان مین گفت و من لحظه سبز عروج را بیاد آوردم . از دستهای خونینی گفت که هنوز از پیکر جدا بودند و من به یاد بالهای پروازی افتادم که تا قافله عشق پرگشودند . او از سکوت شبهای حمله گفت ومن یاد آخرین فریاد شهیدی افتادم که می گفت : جانم فدای رهبرم . برایم از مرام شقایقها گفت ، از ایثار گلهای یاس . گفت : می دانی چرا با لاله ها بیعت می کنیم ؟ ... برای این است که از آلاله ها حمایت کنیم . او رفت ومن فریاد زدم : گفتم : کجا ؟ گفتا : به خون گفتم که : کی ؟ گفتا : کنون گفتم : چرا ؟ گفتا : جنون گفتم : نرو ! خندید و رفت خندید ورفت خندید و رفت خندید ورفت خندید ورفت [ سه شنبه 93/4/31 ] [ 4:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
جمعه یعنی یک غروب وعده دار [ شنبه 93/4/28 ] [ 6:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
زیر بمباران دشمن زندگانی مشکل است [ شنبه 93/4/28 ] [ 6:0 عصر ] [ علی اکبر محمدی ]
این گردبادها که به غیرت درآمده تسلیم رهبرند که طوفان نمیکنند...!! [ پنج شنبه 93/4/26 ] [ 9:0 صبح ] [ علی اکبر محمدی ]
|
|